سرمقاله
محمد عسلی
چرا فرهنگ مقاومت را جدی نمیگیریم؟
در روزگاری که جنگ اقتصادی و رسانهای از جنگ نظامی پیشی گرفته و نتیجهبخش شده است آنچه در عمل مفید میافتد جدی گرفتن فرهنگ مقاومت است.
فرهنگ مقاومت یعنی یک دامدار و چوپان هم باید بدانند و به دانستههای خود عمل کنند که اگر دشمنان این آب و خاک با هزینه کردن دلارهای نفتی مبادرت به خرید چند برابری نرخ گوسفندان زایا میکنند به واقع چه حیلهای در سر پروراندهاند؟
وقتی دامداران گوسفندان خود را به میزان پول بالایی مبادله کنند و دیگر گوسفند زایا نداشته باشند با پولی که دریافت کردهاند میخواهند چه کار کنند؟
جز آنکه شغل و پیشه خود را از دست میدهند و کار دیگری از دستشان بر نمیآید چه نفعی میبرند؟
فرهنگ مقاومت یعنی اینکه وقتی دشمنان این مردم استقلالطلب ارزهای موجود را در بازار جمع میکنند تا بحران اقتصادی ایجاد کنند، مردم بدانند که جنگ اقتصادی از کدام دروازه وارد میشود و قصد دارد چه بلایی بر سر اقتصاد ما بیاورد؟
فرهنگ مقاومت یعنی اینکه وقتی به هر علت در بازار کالایی نایاب یا گران میشود مردم برای خرید بیشتر و انبار کردن تمایلی نشان ندهند و بلکه بیشتر در این اندیشه باشند که کمتر خرید کنند و به صرفهجویی روی آورند تا دولت بتواند برای مقابله با این ترفندها، تحریمها و گرانیها مقابله کند.
فرهنگ مقاومت یعنی درک شرایط و فشارهای اقتصادی از جانب دشمن قدرقدرتی که به ظاهر دم از حمایت مردم ایران میزند اما تمامی اقداماتش در جهت فشار بر مردم و انتقامجویی از آنان است که فریاد مرگ بر آمریکا سر میدهند.
و اما بعد:
به راستی در جدی گرفتن فرهنگ مقاومت و تقویت آن رسانهها، فرهنگیان، فرهیختگان، آموزش و پرورش، آموزش عالی، روحانیان و دیگر نهادهای فرهنگی چه اقداماتی کردهاند؟
اگر از من روزنامهنگار سؤال کنند میگویم هیچ!
امروز وعظ و خطابه، نصیحت و فرهنگ شفاهی همانند گذشته جواب نمیدهد.
مخالفان نظام و انقلاب که بواقع مخالفان حرکت مردمی ایران در جهت استقلال هستند از زوایای بتن آرمههای ساختمانهای مسکونی و اداری عبور کردهاند و امواج سمی را به قلب و روح مردم بویژه جوانان تزریق میکنند.
کاری که در لیبی، مصر، سوریه، افغانستان و … کرده و میکنند و نتایج مطلوب خود را که همانا تفرقهبیانداز و حکومتکن را گرفتهاند.
اگر روزی، روزگاری انگلیسیها اتاق فکر تشکیل میدادند و آمریکاییان را به اجرای طرحهای براندازی در خاورمیانه و کشورهای آفریقایی ترغیب میکردند، امروز صهیونیستها این اتاق فکر را در اختیار گرفته و مهار دولتمردان آمریکایی را برای اجرای مقاصد خود در اختیار گرفتهاند تا این چنین روزگار مسلمانان را سیاه کنند که حتی یک کشور مسلمان مقتدر و توانمند به لحاظ نظامی و اقتصادی در روی این کره زمین نباشد که فکر رهایی فلسطینیان را در سر بپروراند!
و اما قبلتر:
قبلتر، یعنی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی محمدرضا شاه بخش عمدهای از درآمدهای نفتی را برای حمایت و پیشگیری از ورشکستگی کارخانجات اروپا صرف میکرد و به انحای مختلف جهت رضایت آنان هزینههای گزافی را بیسر و صدا به نفع اروپاییها، آمریکاییها و اسرائیلیها پرداخت مینمود. مانند خرید سهام کروپ آلمان و یا کمک به کارخانه بنز که آن را از ورشکستگی نجات داد و یا مقابله با جبهه آزادیبخش ظفار و یا حمایت از اسرائیلیها در جنگ ۶ روزه و جنگ رمضان که به دستور سولیوان سفیر آمریکا در تهران به گفته وزیر دربار شاه «اسدالله علم» هواپیمای F4 ایران مرکز تجمع سربازان مصری را در صحرای سینا بمباران کردند و از این کارها. آن روز بر علیه شاه جنگ رسانهای راه نمیافتاد که اروپا را رها کن، فکری به حال ما کن.
اما امروز که برای نجات مظلومین بویژه مسلمانان در بند صهیونیستها، ایران جبهه مقاومت حزبا… را در لبنان تقویت میکند و یا در یمن و سوریه مقابل تجاوزات آمریکاییها و تجزیهطلبان ایستاده، چنان جوسازیهای روزآمد بر علیه دولت ایران ایجاد میکنند که گویی ایران در این کشورها دست به قمار میزده که نتیجه آن باخت است و ایران تروریستها را کمک میکند!
نگارنده قصد ندارد حمایتهای ایران را در این کشورها توجیه و یا تأیید کند بلکه به عنوان مثال تفاوت دو نوع حمایت در دو حکومت قبل و بعد از انقلاب که یکی مطلوب آمریکا بوده و دیگری موجب غضب آن شده است را متذکر میشود.
بدین معنی که اگر ما مثل عربستان و امارات تسلیم سیاستهای ضد بشری آمریکا شویم و منافع آنها را در کشور خودمان و منطقه تأمین نماییم و ژاندارمی آمریکا را در منطقه بپذیریم به جای آنکه گوسفندان زایای ما را خریداری کنند و ما را در تنگنای کمبود گوشت قرار دهند، گوشتهای یخزده خود را به سویمان سرازیر میکنند تا به همین اندک راضی باشیم و دم بر نیاوریم!
علاوه بر فرهنگ اسلامی مقاومت چهل سال ما را که ثبات سیاسیمان را تضمین کرد امروز فرهنگ مقاومت دیگری میباید که مسایل اجتماعی و اقتصادی ما را به موازنه تحلیل کند و به مردم ما گوشزد نماید که مقاومت فقط راهپیمایی و شعار دادن نیست، بلکه تک تک ما میباید برای حفظ امنیت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی خود را دخیل کنیم در مقابله آرام با دشمنان بدین معنی که هر چه آنان گفتند عکس آن را اجرایی کنیم و هر ترفندی زدند با آن مقابله نماییم.
جنگ اقتصادی نوعی کودتای خزنده روانی است که به مرور دین، اخلاق، مقاومت، انضباط و امنیت را از ما میگیرد و به جای آب ما را به سراب میکشاند. دشمن وعده بهشت میدهد اما جهنم را پیش روی ما قرار میدهد.
در بهترین شرایط ما میشویم همان گاو شیرده که به گفته ترامپ باید شیرمان را بدوشند و اگر نگذاریم بدوشند در مسلخ و کشتارگاه خود همانند یمن و سوریه و لیبی و افغانستان در یک جنگ فرسایشی سرزمینی سوخته را شاهد خواهیم بود و از آزادیهای مدنی رقص و آواز و دلمشغولیهای فرصتسوز نصیب ما میشود!
بیاندیشیم به روز واقعه. این وظیفه فرد فرد ماست اما وظیفه دولت و حاکمیت تن دادن به خواستههای کل مردم است تا تراز خواستههای مخالفان مزدور و هم پیالههای آمریکا و متحدانش با فشار حقوق بشری آنان کم قدرتتر شود هر چند در زمان شاه هم که آزادیهای مدنی از نوع غربی آن بود فشار چماق حقوق بشری برای امتیازگیری بود.
کافی است به آزادیها و امتیازاتی که صراحتاً در قانون اساسی آمده عمل شود.
کافی است دولت ساختار اقتصادی خود را از چنگال دروغگویان و دروغپردازان ریاکار و فرصتطلب بیرون آورد و طرحی نو دراندازد.
کافی است در انتخابات آینده شرایطی فراهم شود تا مجلس شورای اسلامی از بده بستانها، توصیهطلبیها، منافعطلبی بعضی از نمایندگان و دخالتهای غیرقانونی آنان خلاص شود و ملاک انتخاب صرفاً توانایی، اخلاص، صداقت و دانش و تجربه و کارنامه خدمتی افراد قلمداد گردد.
کافی است مردم تحت تأثیر جو ایجاد شده برای رفع تکلیف رأی ندهند.
کافی است فضا به گونهای باز باشد که فرصتی برای شایستهسالاری فراهم گردد.
کافی است کار مردم به مردم واگذار شود و مردم خود ناظر بر اعمال یکدیگر باشند تا مردمسالاری چه از نوع دینی و چه از نوع انسانی آن تحقق پیدا کند.
در اسلام به استناد آیات شریفه هیچکس مجبور به پذیرش دین نیست. اسلام حقوق زنان را بسیار بیشتر از سایر ادیان پذیرفته و به آنان ارج نهاده است.
در اسلام اخلاق و رفتار مهربانانه با یکدیگر اولویت مسلمانی است که پیامبر اکرم(ص) به فرموده خداوند اسوه حسنه و سرمشق نیکوی آن بوده است.
بیاییم در کنار اسلام سیاسی اسلام فرهنگی و اجتماعی را نیز تعریف کنیم و فقط یک بعد از ابعاد مختلف اسلام را ترویج نکنیم. متأسفانه مدتی است از اخلاق اسلامی فاصله گرفتهایم.
جامعه امروزی ما به یک تحول فرهنگی- اجتماعی نیازمند است تا همه به خود آییم که در چه شرایطی هستیم؟ موقعیت کنونی ما چه الزاماتی ایجاد میکند؟ راه مقابله با جنگ اقتصادی و روانی چیست؟
با این جمعیت سه برابری در شرایط تحریم چگونه میتوان به اهداف انقلاب نایل آمد؟
وظیفه ثروتاندوزان و ثروتمندانی که از کیسه و سفره انقلاب و مردم به درست یا غلط استفاده کردهاند در کمک به مستمندان چیست؟ مگر میشود ادعای مسلمانی کرد و روی گنج نشست و نمی پس نداد و در اندیشه بیچارگان نبود و امید به حفظ سرمایه و امنیت داشت؟ مردم و مسئولان باید بیشتر تأمل کنند!
والسلام
- جمعه ۳ اسفند ۱۳۹۷
- سرمقاله