پسلرزههای یک انتخاب
اسماعیل عسلی
تصور کنید اداره کشوری که از لحاظ اقتصادی و توان نظامی جایگاه ویژهای در جهان دارد و مهر و کینی که نسبت به سایر کشورها از خود بروز میدهد روی رفاه و امنیت آنها تأثیر مثبت و منفی میگذارد به دست کسانی بیفتد که آمریکا را کشوری استثنایی میدانند و بر این باورند که آمریکا به دلیل برخورداری از نهادهای سیاسی و مذهبی برجسته و همچنین ریشههای یگانه، اعتقاد ملی و تحول تاریخی باید بر جهان آقایی کند.
کسانی که میگویند آمریکاییان ملتی برگزیده هستند که مشیت الهی خاص آن را هدایت میکند تا ارزشهای مردمسالارانهای را در مقابل چشم جهانیان به نمایش بگذارند.
جالب است بدانیم در پشت پرده لیبرالیسم آمریکایی که نسخه سکولاریسم را برای کشورهای گرفتار در مناقشات مذهبی تجویز میکند اندیشهای وجود دارد که بر اساس آن آمریکاییان به عنوان مسیحیان کاملی که سرنوشتشان از قبل رقم خورده مأموریت دارند بشریت را به سمت پیروزی نهایی بر شرارت پیش برانند.
نمیتوان انکار کرد که همواره راهبرد گسترش لیبرالیسم و دموکراسی به عنوان ارزشهای آمریکایی در سطح بینالمللی به عنوان یک جریان مداوم در تاریخ دیپلماسی آمریکا خصوصاً پس از جنگ جهانی دوم مطرح بوده است. امّا نومحافظهکاران که با روی کار آمدن ترامپ میدان وسیعی برای جولان و یکهتازی پیدا کردهاند با همت بیشتری به دنبال تحقق چنین راهبردی هستند.
در واقع رهبران آمریکا به نوعی مهندسی اجتماعی جهانی اعتقاد دارند که بر مبنای آن میخواهند مناسبات بینالمللی را با محوریت آرمانها، ارزشها و منافع خود تنظیم کنند.
اصولاً رسانههای آمریکایی در تبلیغات و تهاجمات فرهنگی خود به دنبال معرفی کردن ارزشهای آمریکایی به عنوان الگو هستند هر چند به همین هم قانع نیستند و در مواردی از اعمال سیاست خارجی تهاجمی نیز برای تحمیل دیدگاههای خود بهره میگیرند.
کسانی که با نظریهپردازی، تبلیغات و صرف هزینههای هنگفت زمینهی برتری ترامپ را در جریان انتخابات ریاست جمهوری فراهم کردند از طرفداران پر و پا قرص سیاست خارجی تهاجمی هستند.
این که ترامپ در مناظرههای انتخاباتی خود بیشتر روی سیاستهایی انگشت گذاشت که هژمونی نظامی، اقتدار آمریکایی و سلطهی اقتصادی آمریکا را دستخوش بحران نشان میداد ریشه در چنین رویکردی دارد. (ادامه…)