سرمقاله اسماعیل عسلی / سردبیر

گذرگاه باریک
این روزها کمتر کشوری در دنیا یافت میشود که به شکل صوری یا به معنای واقعی حداقل در برخی زمینهها به انتخابات تن نداده باشد چرا که از منظر افکار عمومی رأی مردم مهمترین شاخص مشروعیت به حساب میآید؛ اما از آنجایی که در برخی از جوامع ظرفیت فرهنگی لازم برای تحقق یک انتخابات واقعی و آزاد وجود ندارد و رسوبات بر جای مانده از استبداد اجازه رشد به شاخصهای اصلی توسعه در ابعاد اجتماعی و سیاسی نمیدهد، انتخابات بیشتر به یک قاشق خالی شباهت پیدا میکند که در دهان گرسنگان عدالت و دموکراسی میگذارند. نمونهی چنین انتخاباتی را در برخی از کشورهای عربی میبینیم که با گذراندن نامزدها از فیلترهای چند لایه عملاً انتخابات را به مراسمی متکافانه و تصنعی برای انتصاب افراد وابسته به خود تبدیل میکنند یا این که با محدود کردن انتخابات به شوراهای شهری سطح توقع مردم از خود را پایین نگه میدارند. خلاف چنین روندی را در جوامع توسعه یافته شاهد هستیم هر چند در آنجا نیز نمیتوان با قاطعیت از آرمانی بودن انتخابات سخن گفت چرا که میتوان با بهرهگیری از ترفندهای نهفته مبتنی بر تأثیرگذاری اغفالکنندهی سلبریتیها یا سوءاستفاده از آزمندی عمومی نسبت به برخی رفتارهای تصنعی سمت و سوی آرای مردم را تغییر داد.
در ایران اما با حاکمیت شرایط بینابینی مواجه هستیم به طوری که از یک سو تخطئه کردن تمامی منتخبین مردم و یا شایسته قلمداد نمودن همهی آنها چندان به انصاف نزدیک نیست! (ادامه…)