سرمقاله
محمد عسلی
عدالت اجتماعی در نگاه اول
اگر عدالت را به این معنا و مفهوم بپذیریم که هر چیز در جای خودش باشد و خداوند را که آفرینش، با اراده او ایجاد شده را تابع نظمی عالی از یک اندیشه متعالی بدانیم، تاریخ گواه است که عدالت حاکمان در بهترین شرایط حکومت¬های دموکراسی نسبی است و انسان¬ها در هر مقام نتوانسته¬اند مطلق عدالت را اجرایی کنند.
و اما بعد:
برای اجرای عدالت در بین اقشار مختلف مردم نخست قوانینی لازم و ضروری است که بتواند پاسخگوی نیازها و دافع اختلافات و مجادلاتی باشد که خواه ناخواه هر جامعه¬ای در تعاملات اجتماعی و فردی با آن روبه¬رو است.
اگر بهترین قوانین دنیا را بخواهیم در جامعه¬ای پیاده کنیم که برای پذیرش و احترام به آن فرهنگ¬سازی نشده باشد آن قوانین روی کاغذ می¬مانند و اجرایی نمی¬شوند یا اینکه مثله شده تبدیل می¬شوند به قوانینی بی یال و دم و اشکم.
و مهم¬تر آنکه مجریان آن قوانین می¬باید با روح و نتایج آن آشنا بوده و در باور و پذیرش روش¬های اجرایی آن همفکر و هم قسم باشند.
متأسفانه به هر دلیل مردم ما در بسیاری مواقع قانون¬گریز و قانون¬ستیزند و این موضوع یک ریشه تاریخی دارد که مهم¬ترین آن زورآزمایی ۲۵۰۰ سال استبداد شاهنشاهی است که شاه پیوسته در رأس امور بوده و اوامر وی برای همگان مطاع و هیچکس اجازه نداشته و یا نتوانسته بر علیه آن اقدام کند و اگر به چنین کاری دست زده سخت مجازات شده است.
در اسلام برای اجرای قوانین الهی از دو روش استفاده و یا توصیه شده است.
نخست تعبد و باورمندی به آن که هر مسلمان خود را موظف به اجرای قوانین الهی نماید که اگر چنین نکند تقوای لازم را ندارد و در مواردی طاغی و باغی و یاغی است و باید مجازات شود. (ادامه…)