سرمقاله
محمد عسلی
خیزید که هنگام خزانست
کس نمی¬داند که خواب دانه¬ها عمیق¬ترند یا خواب انسان¬ها، هر چند خواب دانه¬¬ها یک زمان محدود و بطیء دارد، اما خواب انسان¬ها در تمامی عمر به دفعات به سراغ آدم می¬آید.
اساساً خواب یک نعمت است. خداوند در قرآن مجید می¬فرماید: «و جعلنا نومکم ثباتا» [خواب را مایه آرامش برای شما قرار دادیم]
این جبر تکوینی است که از پس هر بهار و تابستان پاییز آید و زمستان و کیست که فهم کند پاییز را که بهار عارفانش خوانند و شاعران کهن به وصفش نشینند.
و اما بعد:
پاییز را در باغ باید به تماشا نشست یا در خانه و خیابان، تا رنگ در رنگ و برگ در برگ بتوان به شمارش نعمت¬های خداوند در چهارفصل عمر دل مشغول شد و از خود سؤال کرد؟ راستی اگر پاییز نبود طبیعت یک رکن از زمان را کسر داشت و تصور زمستان بعد از تابستان بی¬واسطه پاییز نامهربانی است.
مهربانی را از خدا بیاموزیم و از طبیعت که به چهارفصل آراسته است تا قانونمندی و نظم را فهم کنیم و هم¬سرنوشتی خود را با آنها به ارزیابی نشینیم که ما انسان¬ها بیشتر مفیدیم و نطاق یا طبیعت خلاق.
به هر تقدیر خزان هم جزیی از زندگی و حیات ماست. تولد ما بهار زندگی است و جوانی پرجنب و جوش و پرحرارت تابستان عمر است. خزان دوران برگ و بار ریزی و پیری است که اگر به زمستان خود برسیم دوران کهولت ماست زیرا در فضایی که تنفس می¬کنیم همه چیز در حال تغییرند و به قول ملاصدرا در حال شدنند.
آب به این طراوت و روانی سنگ خارا را سوراخ می¬کند و می¬فرساید.
هوا هر چند در اختیار ما نیست ولی در تمامی مادیات حتی در غذای بسته¬بندی شده یخچال هم به مرور تأثیر می¬گذارد.
گرما و سرما نیز به همین نحو. و ما انسان¬ها درست یا غلط بیشتر از آب و باد و خاک و آتش که عناصر چهارگانه خوانده می¬شوند بر طبیعت تأثیر می¬گذاریم. (ادامه…)
- یکشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۶
- سرمقاله