سرمقاله
اسماعیل عسلی
بگذریم
اگر رشته ای تحت عنوان «آغاز شناسی» در دانشگاه ها راه می انداختند، بسیاری از دکان ها بسته می شد. می گویید چرا؟ عرض می کنم! در جایی می خواندم که دانشجویان یک دانشگاه برای ابراز همدردی با یکی از دانشجویان فقیر که زانوی شلوارش پاره شده بود تصمیم می گیرند همگی زانوی شلوار خود را پاره کنند تا پارگی زانوی شلوار همکلاسی فقیرشان به چشم نیاید! چندین سال پس از این ماجرا، عده ای جوان بدون اطلاع از انگیزه ی چنین حرکتی، لباس هایی به تن می کنند که بخش هایی از آن پاره و نخ نما شده است. اگر بخواهیم ارزش گذاری کنیم بدون تردید کار آن دانشجویان که برای اولین بار دست به چنین کاری زدند بسیار انسانی و ارزشمند بوده اما شلوار پاره پوشیدن و یا بیخودی زانو و پاچه و ران و جیب و خشتک شلوار خود را جر دادن فی نفسه چه ارزشی می تواند داشته باشد؟
بی گمان کسی که برای اولین بار قامت معشوق خود را به سرو تشبیه کرد سخنی شاعرانه بر زبان آورده زیرا خیال انگیز سخن گفته اما اگر شاعران دیگر هم قامت معشوق خود را به سرو تشبیه کنند گونه ای لوس بازی و تقلید است زیرا مالک معنوی چنین سخن خیال انگیزی همان شاعر اول است.
فرض کنیم معلمی فهیم برای همراهی با دانش آموز مبتلا به سرطان خود که موهای سرش ریخته، موهای سر خود را با تیغ از ته می تراشد و سایر دانش آموزان کلاس هم از او پیروی می کنند و با این کار خود احساس تنهایی را از آن دانش آموز می گیرند. بدون تردید چنین کاری بسیار بسیار ارزشمند است تا آنجا که می توان از آن به عنوان یک رفتار عارفانه و حکیمانه و نوعدوستانه یاد کرد کما این که در رسانه ها بازتاب یافت و عالمگیر شد اما مشابه چنین کاری برای کسانی که چنین انگیزه ای ندارند و فقط به دنبال مد و آنچه رواج یافته هستند نه تنها هیچ دستاورد معنوی ندارد بلکه چه بسا مضحک و بی مزه هم باشد! (ادامه…)