سرمقاله
محمد عسلی
سال نو را چگونه آغاز کنیم؟
آفرینش بر مدار قانونمندی میچرخد. زمین را خاصیتی است که در آن رشد و نمو در مسیر کمالیابی جانداران از تولد تا مرگ دنبال میشود.
سرعت رشد جسمانی در آغاز تولد تا سنین نوجوانی از سرعت رشد قوای فکری بیشتر است تا قالب حرکت ظرفیت پذیرش روح ناآرام را به تناسب انتظاری که از آن میرود داشته باشد.
پس هر حرکتی که مخالف و در جهت عکس طبیعت و قانونمندی الهی باشد در رشد جسمی و روحی آدمی خلل ایجاد میکند و بیماری، ناتوانی، ضعف و سستی را سبب میشود. هر فصل از چهار فصل زمین حکایتهایی دارد و پیامهایی که فقدان یکی تزلزل دیگری را موجب میشود.
بهار آغاز شکوفایی، حرکت و رشد است که تأثیر عطر و رایحه شکوفهها و گلها و جانداران و به ویژه انسان، آنها را به پویایی، حرکت و اندیشه و تفکر اخلاق تشویق میکند.
در واقع بهار نیروی محرکه جسم و جانست که انگیزه حیات شاد و لذت احساس را در آدمی قوت میبخشد.
اگر این احساس تحریک شده راه عقل و خرد را باز کند و آنرا پالایش دهد آدمی هم همچون درختان و سایر موجودات زندگی جدیدی از سر میگیرد و بارقه شوق و امید در چشمانش مقابل زیباییها او را به زندگی امیدوار و سرزنده میکند.
سعدی بر این باور است که:
«کوه و دریا و درختان همه در تسبیحند
نه همه مستمعی فهم کند این اسرار
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند، نقش بود بر دیوار…»
فهم سخن سعدی سهل ممتنع است. انسان خلاق اندیشهها و رهیافتهای خود را از طبیعت وام میگیرد و اگر به خوبی از آن استفاده کند و دیگران را نیز به سود رساند ادای دین کرده است.
مظاهر طبیعت و نمایش بهار پیامهای گوناگون با خود دارد که مهترین آن خداشناسی و بعد خودشناسی است که این هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند.
وقتی سعدی فهم کرده است که: آفرینش همه تنبیه خداوند دل است… ما را میبرد به تشخیص و اندیشهای که این همه زیبایی، نظم و قانونمندی نتیجه تصادف و تصادم و بیهدف نیست بلکه ناشی از اعمال قدرتی ماوراءالطبیعه است که پرتویی از آن اراده عشقآفرین، عامل تجلی حیات است برای انسان و تمامی موجودات اعم از جاندار و به ظاهر بیجان.
سال نو سال قوت احساس و قدرت عقلانیت برای فهم تغییرات و تحولات است که از بهار شروع میشود و به پایان زمستان ختم میگردد تا دوباره این روند ادامه یابد و حیات و زندگی نو به نو و قدم به قدم پیشتاز رویش و بینش شود.
با آگاهی از این حقایق و واقعیتها آیا داشتن و نداشتن، خواستن و نخواستن، بودن و نبودن و بسیار سؤالات علمی و فلسفی دیگر در زندگی انسان بیتأثیرند؟ آیا عادت به زندگی ماشینی که حاصل آن آپارتماننشینی و دوری از طبیعت است موجب سرعت گرفتن در مسیری که ما را به ناکجاآباد میبرد نیست؟
چه بسا ثروتمندانی که از ثروت خود سودی نمیبرند و چه بسا بیچیزانی که بیش از آنچه دارند از طبیعت، شادی، نشاط، امید و وقت خوش بهره میبرند! منظور از شادی، آن لذت و طربی است که در کنار آن دغدغه و اضطراب نباشد و آدمی همانند دریا باشد که چون رودهای خروشان به آن میپیوندد آرام گیرند.
شیخ عطار، آن عارف بنام که طبیعت خداوندی را فهم کرد ماحصل مطالعات و تجربیات خود را در این شعر مانا بیان کرده است:
«مسافر آن بود کو بگذرد زود
ز خود صافی شود چون آتش از دود…»
اندیشه خلاق به آتشی ماننده است که خود را از ضایعات پاک کرده، حرارت، انرژی و نیرو پس میدهد، مثل حرکت دانه از بیداری تا هوشیاری و بعد از آن محصول به عنوان یک سیر طبیعی.
سال نو را با این تفکر آغاز کنیم که هر عملی عکسالعملی دارد و هر علتی معلولی و هر نظمی ناظمی و هر پدیدهای پدیدآورندهای و بدانیم که حیات ما هم حاصلی دارد، حاصلی پاک و بیعیب یا آفتزده و غیرقابل مصرف.
و در پایان از خود سؤال کنیم آیا در چرخه طبیعت در آن مسیری که باید باشیم هستیم یا نه؟
والسلام
- سه شنبه ۱ فروردین ۱۳۹۶
- سرمقاله