سرمقاله
محمد عسلی
آمریکا از ایران چه میخواهد؟
برای ورود به نقش و دخالت آمریکا در شئونات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و نظامی ایران در گذشته لازم دیدم مختصری از سوابق رابطه آمریکا با ایران را یادآور شوم.
امیرکبیر صدراعظم ناصرالدین شاه برای پیشگیری از دخالتهای انگلیس و روسیه در ایران قصد داشت با آمریکا وارد مذاکره شود. در آن زمان آمریکا، نیروی دریایی نیرومندی داشت و امیرکبیر پیشبینی میکرد که این کشور یکی از قدرتهای جهان در آینده خواهد شد. وی در سال ۱۲۶۶ ق به کاردار ایران در استامبول «میرزا محمدخان» دستور داد تا با وزیرمختار آمریکا در آن شهر به منظور برقراری روابط گفتوگو کند.
وزیرمختار آمریکا از این پیشنهاد استقبال کرد و تیلور رئیس جمهور وقت آمریکا نیز آن را تأیید نمود و لذا قراردادی موسوم به «عهدنامه دوستی» و کشتیرانی در ۱۴ ذیالحجه ۱۲۶۷ (۹ اکتبر ۱۸۵۱) به امضای هر دو طرف رسید اما چون دولت ایران با مخالفت انگلیس روبهرو شد، امیرکبیر هم از صدارت عزل شده بود و میرزا آقاخان نوری طرفدار دولت انگلیس بر کرسی صدارت تکیه زده بود دولت وقت آن روز قرارداد را امضا نکرد.
وقتی روابط ایران و انگلیس بر سر مسأله افغانستان رو به تیرگی نهاد و انگلیسیها نیروهای خود را در سواحل خوزستان پیاده کردند ناصرالدین شاه از کرده پشیمان شد و دوباره درصدد ایجاد روابط سیاسی، با آمریکا بر آمد.
شاه قاجار به (احمدخان) دستور داد با آمریکا وارد مذاکره شود لذا یک طرح ۸ مادهای بین نمایندگان ایران و آمریکا به امضا رسید که مهمترین آن وعده آمریکا برای رهایی جزایر و بنادر متعلق به ایران از تسلط انگلیسیها و تعرض امام مسقط بود.
قرارداد دوستی آمریکا و ایران که بیشتر جنبه تجاری داشت در ۱۵ ربیعالثانی ۱۲۷۳ (۱۳ دسامبر ۱۸۵۶) در استامبول امضا شد و در ۱۳ ژوئن (۱۸۵۷) به امضا «فرانکلین پیرس» رئیس جمهور آمریکا و ناصرالدین شاه قاجار رسید.
نخستین سفیر ایران در آمریکا حاج حیدرقلی خان معتمدالوزاره بود که به لقب صدرالسلطنه ارتقا یافت و در سال ۱۸۶۸ (۱۳۰۵ هـ ق) اولین سفارتخانه ایران در آمریکا تأسیس شد.
در آن زمان مدارس آمریکایی برای ترویج فرهنگ غرب در ایران تأسیس شد و مورد استقبال اشراف و روشنفکران قرار گرفت و حاصل آن تحصیل دختران و پسران در مدارس جدید به سبک اروپا بود که اعزام دانشجویان به خارج را ترغیب میکرد.
دولت آمریکا در انقلاب مشروطه سیاست بیطرفی را دنبال کرد هر چند دو گروه از مأموران آمریکایی به طرفداری یا مخالفت با مشروطه در ایران پرداختند.
انقراض قاجاریه و آغاز پادشاهی رضاشاه (آذر ۱۳۰۴) بیشتر در راستای سیاست انگلیس صورت گرفت هر چند آمریکاییها با تغییر سلطنت در ایران مخالف بودند زیرا با هر تغییری احتمال میدادند ظهور یک دولت کمونیستی توسط بلشویکها در ایران اتفاق افتد.
از آذر ۱۳۰۴ تا ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ تحولاتی اساسی در روابط ایران و آمریکا به وجود آمد که حاصل آن اخراج رضاشاه از کشور و تبعید وی به جزیره موریس بود.
این تحولات را میتوان مختصراً چنین دستهبندی کرد:
۱- در سال ۱۳۱۴ روابط سیاسی ایران و آمریکا قطع شد.
۲- آمریکا با اشغال ایران توسط قوای روس و انگلیس موافقت اصولی کرد.
اما آمریکا برای حفظ منافعش در ایران به دنبال رابطه مجدد بود لذا در سال ۱۳۱۷ والاس موری نماینده مخصوص وزارت امور خارجه را راهی تهران کرد و از رضاشاه رسماً عذرخواهی نمود و تقاضا کرد که مجدداً سفارتخانه ایران در واشنگتن بازگشایی شود.
محمد شایسته به عنوان وزیرمختار ایران در آمریکا به واشنگتن اعزام گردید.
در آغاز جنگ جهانی دوم رضاشاه در تنگنای مالی شدیدی قرار گرفت و تنها راه چاره برای حفظ بیطرفی در جنگ را رابطه با آمریکا میدانست. مذاکراتی بین ایران و آمریکا صورت گرفت که موفقیتآمیز نبود. طرف ایرانی در این مذاکرات از آمریکا خواستار وام و خرید ۵۰ فروند هواپیمای شکاری از نوع پرسویت بود که آمریکا زیر بار این تقاضا نرفت.
رضاشاه در پنجم شهریور ۱۳۲۰ دو روز پس از اشتغال ایران از آمریکا تقاضای کمک کرد اما آمریکا با این توجیه که متفقین هیچ چشمداشتی به استقلال و غصب اراضی ایران ندارند از کمک خودداری کرد.
بعد از عزل و تبعید رضاشاه در کنفرانس تهران محمدرضا پهلوی فرزند ارشد رضاشاه مورد تأیید و حمایت قرار گرفت و هر سه کشور روسیه، انگلستان و آمریکا از محمدرضا شاه قول گرفتند که منافعشان در ایران حفظ شود تا مورد حمایت باشند.
این مقدمه طولانی را از آن رو آوردم تا نقش تعیینکننده آمریکا در ثبات و بیثباتی سیاسی و اقتصادی ایران در سه دوره تاریخی یادآور شوم.
و اما وقتی در ایران انقلاب شد و آمریکاییها در کنفرانس گوادلپ با سه کشور فرانسه، انگلیس و آلمان به توافق رسیدند که شاه دیگر قابل حمایت نیست، تصور میکردند با رفتن شاه یک حکومت ملی دستنشانده روی کار خواهد آمد که بیش از پیش منافع آنها را حفظ میکند.
بنیصدر، قطبزاده و تنی چند از نیروهای نفوذی آمریکا توانستند برای مدتی پستهای کلیدی ریاست جمهوری و ریاست تلویزیون ملی ایران و وزارت امور خارجه را در دست بگیرند که با هوشیاری امام راحل دست آنها رو شد و هر کدام به سرنوشت شومی مواجه شدند. و اینک وقت آن رسیده تا این مسأله مهم را درک کنیم که آمریکا انرژی هستهای، ساخت موشکهای دوربرد و تأثیرگذار و دخالت ایران در کشورهای مسلمان فلسطین، سوریه، لبنان، عراق و یمن را بهانه کرده و عملاً مخالفت خود را وسیله یک مذاکره برای بازگشت و حفظ منافع خود در ایران قرار داده است. آمریکا به خوبی میداند که ایران گنجی عظیم در خاورمیانه است که نه فقط معادن نفت و گاز و مس و سایر معادن آن قابل توجهاند بلکه نیروهای کارآمد و باهوش و مبتکر، موقعیتهای جغرافیایی و استراتژیک نظامی آن و همسایگی با روسیه و کشورهای پاکستان، افغانستان، ترکیه و کشورهای آزاده شده شوروی و همچنین کشورهای نفتخیز عربی مهم و خطرسازند.
آمریکا حتی اگر بداند و بتواند همانند گذشته در ایران ترکتازی کند، حاضر است اسرائیل را هم فدا کند زیرا حمایت از اسرائیل جز خسارت مالی و حیثیتی و سیاسی برای آمریکا نتیجهای نداشته است و مسلمانان و اعراب هم دیگر از اسرائیل ترسی ندارند. اسرائیل امروز در اتاق شیشهای برای بقا فریاد میزند و آمریکا را تحریک میکند زیرا از چهار جهت در محاصره نیروهای وفادار به ایران است و اگر روزی روزگاری جنگی فراگیر رخ دهد چیزی از آن باقی نخواهد ماند.
ترس آمریکا از ایران سنتشکنی است. اینکه ایران بتواند در مقابله نظامی و سیاسی و اقتصادی با آمریکا برنده شود دیگر گاو شیردهی پستانش را به دهان آمریکا نخواهد گذاشت.
این همه هزینه جنگ در عراق، افغانستان، سوریه و نواحی کردنشین مرز ترکیه برای آن است که این کشورها یک زمان راه ایران را دنبال نکنند.
اگر مردم ایران بتوانند در مسایل اقتصادی ساختارشکنی کنند و مفسدان و خیانتکاران را از میدان به در نمایند و با صبوری در مسایل اجتماعی دست به اصلاحات بزنند و با حمایت از مسئولان صدیق در برابر فشارهای اقتصادی و سیاسی و جنگ رسانهای آمریکا مقاومت نمایند مزارع بیحد و حصر کشت شده آنها محصول خواهد داد و دست بالا را در منطقه به لحاظ اقتصادی و سیاسی خواهند داشت هر چند به لحاظ آمادگی دفاعی و نظامی آن هم اکنون دست بالا را دارند.
آمریکا فقط به دنبال یک هدف است و آن بازیافت منافعش در ایران است، منافعی که در رقابت با روسها و کشورهای اروپایی اولویت اول آنان است.
دو دیگر اینکه خود را پیروز یک جدال همه جانبه چهل ساله ببیند که تاکنون به این آرزو دست نیافته است. ترامپ هر چند حرفهای متناقص و پراکنده و شبیه به جک میزند اما از میان حرفهای اخیرش یکی درست و کارشناسانه است که گفت ایرانیها غرور دارند. غرور مثبت ایرانیها توان و اعتماد به نفس آنهاست که همگان از آن اطلاع دارند. علاوه بر هوش و اندیشههای تمدنساز. لذا هیچ شک نباید داشت که روز خوش فرداست و با ماست.
والسلام
منابع
۱- بررسی مناسبات ایران و آمریکا از علی موجانی
۲- تاریخ سیاست خارجی ایران از علی بابایی
۳- اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی از ترابی فارسانی
- چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۸
- سرمقاله