• print
سرمقاله سردبیر “اسماعیل عسلی” ۲ اردیبهشت ۱۴۰۰

سرمقاله سردبیر اسماعیل عسلی ۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
بر چهره ی متملقان خاک بپاشید

گاهی در جریان پیگیری اخبار مطلع می شویم که بعضی از دانشمندان و پژوهشگران کشورمان توانسته اند در سایه ی تلاش و دقت نظر و احساس مسئولیت موفق به ساخت قطعات مورد نیاز کارخانجات و دستگاه های پر کاربرد شوند و به آفرینش هایی دست بزنند که مانع از خروج ارز و موجب صرفه جویی اقتصادی است . متاسفانه در گرماگرم زیاده گویی ها و تعریف و تمجیدهایی که برخی اقشار از خود دارند ، جایگاه کسانی که به مفهوم واقعی برای کشورمفید هستند مورد بی مهری قرار می گیرد شاید به همین دلیل تاکنون بسیاری از افراد برخوردار از قابلیت های علمی مهاجرت کرده و در سایر نقاط جهان مشغول کار و فعالیت شده اند ، علت آن هم این است که بستری مناسب برای حمایت از آنها و بهره گیری از توانمندی هایشان وجود نداشته است . حالا چرا ؟ زیرا مدتی است مرضی به جان اقتصاد ما افتاده که عده ای حاضر نیستند حقوقی متناسب با میزان تلاش و دانش خود داشته باشند و به نوعی زندگی انگلی خو گرفته اند . این تفکر که چون من فرزند فلانی هستم باید در ناز و نعمت زندگی کنم ، ویروسی وحشتناکتر از کروناست . جامعه ی متعادل جامعه ای است که هر کسی فراخور توانایی های ذهنی و جسمی و مالی باید سهمی در چرخش امور زندگی داشته باشد . گاهی نگاه و تفسیر غلط از برخی گفته ها موجب می شود که عده ای برای تن پروری خود دستاویزی قابل اعتنا داشته باشند . در جوامع توسعه یافته کار و تلاش و فعالیت مهمترین معیار برای ارزیابی سودمندی افراد است . از همه ی این ها گذشته هنوز میان مسئولین و گردانندگان کشور و حتی مردم بر سر تعریف علمی از کار هماهنگی وجود ندارد . به همین دلیل بعضی تصور می کنند همین که جنسی را بخرند و مدتی نگه داری کنند و سپس با قیمت بالاتر بفروشند ، کار کرده اند . در واقع آنها کسب درآمد را کار می دانند . اگر کسب درآمد کار تلقی شود ، دزدی هم نوعی کار است . جن گیری و سرگرم کردن مردم به خرافات و موج سواری روی عواطف و احساسات مردم برای پر کردن جیب هم کار محسوب می شود . کار یعنی ایجاد ارزش افزوده ! ما چون در جامعه ای بیمار از لحاظ اقتصادی زندگی می کنیم و پول کشورمان مثل خیلی چیزهای دیگر ثبات ندارد ، تصور می کنیم اگر خانه ای بخریم و پس از مدتی به دلیل کاهش ارزش پول ملی گرانتر بفروشیم کار کرده ایم . با این حساب حتی یک پیرزن از کار افتاده و درمانده هم می تواند بالارفتن قیمت طلایی که در پستوی خانه پنهان کرده را کار تلقی کند . این تفکرات حتی از سم
هم برای فرهنگ کار و تلاش و کوشش کشنده تر است . متاسفانه کسانی که به غلط تصور می کنند دارند کشورداری می کنند نمی دانند که چه جامعه ای ساخته و فرهنگ کار و تلاش را به چه روزی انداخته اند . با تورم نزدیک به ۵۰ درصد دیگر چیزی از فرهنگ کار باقی نمی ماند ! وقتی دقت می کنیم می بینیم رها سازی این همه آپارتمان خالی که حالا دولت به فکر درآمد زایی از آن افتاده نتیجه ی همین فرهنگ غلط است . این که شخصی خودرویی را بخرد و بیش از ظرفیت خودرو از آن کار بکشد و آن رامستهلک کند و دست آخر آن را به چند برابر خرید اولیه بفروشد یک فاجعه است . چون دقیقا زمانی که خودرو باید از مدار استفاده خارج شود و یک خودرو ایمن جای آن را بگیرد ، فرد دیگری آن را می خرد و به حرکت درمی آورد . اگر چین توانسته به اقتصاد دوم دنیا تبدیل شود به این علت است که ۶۰ سال پیش می گفتند تا زمانی که نتوانیم کفش تولید کنیم ، پای برهنه راه می رویم . البته ممکن است کسانی به این رویکرد ایراد وارد کنند و بگویند حرف مفتی است . بله صد البته اگر کسی هم خودش و هم فرزندانش در اوج ناز و نعمت در داخل و خارج باشند و بگوید مردم قناعت کنند و نان خالی بخورند باید به او تو دهنی زد ولی وقتی یک مسئول خودش را هم تراز مردم عادی قرار می دهد می تواند چنین توصیه ای به آنها داشته باشد !
درجامعه ی ما کسی که از تحصیل بازمانده و قادر به پیشرفت نبوده و ثروتی هم به ارث نبرده ، ناگزیر به کارگری روی می آورد و در مرتبه ی چندم اولویت قرار می گیرد تا آنجا که حتی قادر به دفاع از حقوق خود نیست ؛ اما در جوامعی که کار ارزش است ، یک مهندس از انجام کار دستی که در گرو پذیرش خستگی و فرسودگی و عرق ریزی است ابایی ندارد . در چنین جامعه ای می توان پیشرفت کرد . ما در جامعه ای زندگی می کنیم که درآمد دلالان و قاچاقچیان و کلاهبرداران و دزدان و رمال ها و فالگیرها و بازار گرمکن ها و پرحرف ها و زمین خوارها و سفته بازها و فعالان بازار ارز و مالیات گریزها و رانتخواران بیش از کارگران است. نقدینگی در دست مردم به اندازه ای زیاد است که اگر قیمت دلار و سایر ارزهای خارجی به ۴۰ سال پیش برگردد ، قدرت خرید مردم به اندازه ای بالا می رود که روی توقعاتشان از زندگی تاثیر تعیین کننده ای خواهد داشت  . البته این اتفاق هرگز نخواهد افتاد و اگر کسی هم برای فریب مردم چنین وعده ای بدهد هدفی جز توهین به شعور عمومی ندارد . اقتصاد ما تا ۱۰ سال دیگر هم از جای خودش بلند نمی شود از این رو کسانی که با هدف راهیابی به جایگاه مهم اداره امور کشور دنبال جلب نظر مردم هستند بدون خوف و واهمه واقعیت ها را با مردم در میان بگذارند و امید واهی ایجاد نکنند و به مردم بگویند که تا فرهنگ کارو تلاش نهادینه نشود و مناسبات اجتماعی بر سر تعریفی درست و علمی از کار تنظیم نگردد هیچ اتقافی در عرصه ی اقتصاد رخ نخواهد داد . من هرگز اعتقادی به تعریف از عملکرد دولت ها نداشته ام چرا که عملکرد هیچ یک از دولت ها در تراز جایگاه و توقع مردم نبوده است و هر کدام فراخور شرایط داخلی و خارجی اشتباهات فاحشی داشته اند اما می خواهم بگویم امروزه راه نفوذ در دل مردم این نیست که مدعیان تصدی امور ، مسئولین فعلی را به توپ ببندند زیرا ساده ترین کار در آستانه ی انتخابات ریاست جمهوری که معمولا با هدف بازار گرمی دنبال می شود نقد دولت است . نامزدها بهتر است به جای این کار خودشان را اثبات کنند . دولت خودش هم با زبان بی زبانی به اشتباهاتش معترف است . حال این که بخواهد اشتباهات خود را به نوعی توجیه کند بحث دیگری است .
اگر می خواهیم فرهنگ کار در این کشور نهادینه شود باید از اختصاص بودجه های کلان به مفتخورها و کسانی که قادر به ایجاد ارزش افزوده ی فرهنگی و اقتصادی نیستند جلوگیری شود . اگر می خواهید اقتصاد کشور سامان یابد به جای واگذاری امتیاز استخراج معادن به رانت بازان فعال در دایره قدرت ، این فرصت ها را در اختیار نیروهای جوان و در عین حال متخصص قرار دهید . اگر می خواهید مملکت سر وسامان پیدا کند به حرف دلسوزها گوش بدهید و بر چهره ی کسانی که بیهوده از عملکرد های غلط تعریف و تمجید می کنند خاک بپاشید .

Comments are closed.