• print
سرمقاله “محمد عسلی” ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۰

سرمقاله محمد عسلی ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
علل انگیزه قتل و جنایت

قتل بابک خرمدین کارگردان سینما توسط پدر و مادرش آخرین قتل از این دست نبوده و نیست. خبر قتل رومینا دختر ۱۳ ساله اهل گیلان به دست پدرش، قتل دو دختر خردسال در مشهد و…
قتل ها و جنایت هایی از این دست در ایران ریشه تاریخی دارد. مانند قتل فرزند شاه اسماعیل به دستور وی، کور کردن رضاقلی میرزا فرزند نادرشاه به دستور پدر و اگر به عقب تر برگردیم تاریخ گواه قتل هایی از این دست با انگیزه های حسادت، قتل در حال مستی، قتل در حالت توهم ناشی از مصرف مواد مخدر، قتل با انگیزه ناموسی، قتل برای از پیش پای برداشتن موانع برای سوءاستفاده های مالی و اخلاقی. قتل برای انتقامجویی و موارد دیگر بسیارند.
ترور و قتل های سیاسی هم با انگیزه های مختلف از جمله انتقامجویی می توان مثال آورد. آنچه در تحلیل و تفسیر اینگونه قتل ها مطمح نظر جرم شناسان و روانشناسی کیفری است علت یابی و کشف انگیزه ها، بررسی شرایط روحی و موقعیت های مکانی و جغرافیایی، فقر مادی و معنوی و ناکامی ها و ناامیدی هایی است که موجب زوال عقل و یا عصبیت لجام گسیخته در حین ارتکاب جرم می شوند.
تحمل و صبوری انسانها در مواقع بروز بحران های روحی و نخواستن ها و خواستن هایی که میسر نمی شوند ریشه در فرهنگ، سنت، باورهای دینی و ترس از عواقب کار دارد.
وقتی باورها ضعیف و جانها نحیف می شوند و چشم عاقبت بین کور و گوش ها از بد حادثه کر می شوند امیدها ساقط و یأس ها غالب می گردند به قول سعدی وقتی کودکی در خردی ادب نشود در بزرگی فلاح از او دور می شود. ببینیم در چه خانواده هایی اعتیاد، فساد اخلاقی، طلاق، دعوا و درگیری و متعاقب آن جنایت اتفاق می افتد.
فقر و بیکاری یکی از علل و عوامل اعتیاد و به دنبال آن فساد جنسی و اخلاقی است که پدید می آید. فاصله های طبقاتی، حسادت، تنگ نظری، تردید در پذیرش بالادستی ها، مقابله، ترور شخصیت و گاه ترور فیزیکی را نیز ناشی می شوند. زیرا کمتر کسی از خود می پرسد چرا یکی دارد و من ندارم؟ چرا یکی موفق است و به آرزوهایش رسیده و من نرسیده ام؟
وقتی دختر بچه ای قلم به چشم همکلاسی اش فرو می کند که نمره بیست گرفته و او صفر قطعا ناشی از حسادت است. حسادت کینه ایجاد می کند. کینه فرد را انتقامجو بار می آورد و نیروی انتقامجویی برخورد فیزیکی و جنایت را توجیه می کند. تضاد سنت و مدرنیته که ریشه های آغازین آن از زمان ناصرالدین شاه نمودار شد و در سلطنت محمدرضا شاه به اوج خود رسید قتل های ناموسی را رقم زد. تعصبات ناشی از باورهای دینی که گاه خشم غیرقابل کنترلی را سبب می شوند و ترس از آبروریزی، بعضی آدم ها را از کنترل خارج می کنند چنانکه پدر رومینا را به کشتن فرزند قوت داد.
خودبیگانگی، «الیناسیون» از نوع هویت فراموشی به علت رسیدن به نقطه بن بست یافتن پاسخ چرائی ها، جرم زا می شوند. رقابت در کسب مال و پیشتازی بدون مایه برای پول دار شدن، بعضی افراد مستعد را به کار قاچاق مواد مخدر می کشاند که به هنگام مواجهه با مانع، دست به قتل و جنایت برای فرار از معرکه می زنند.
تفاوت های بینش جهان بینی جوانان در اثر مطالعه دیدگاه های توجیه کننده مقابله با سنت ها و باورهای دینی، چالش بین والدین و فرزندان را دامن می زنند.
نمایش زیبارویان برهنه و نیمه برهنه در شبکه های تلویزیون های ماهواره ای سطح توقعات مردان را برای انتخاب و ارضای جنسی از همسران بالا می برد و چون شرایط را مناسب نمی بینند، طلاق و جدایی را سبب می شوند هرچند سراب را آب می بینند اما چشم ها را نمی بندند تا طوری دیگر ببینند.
زندگی ماشینی و سرعت گرفتن اراده ها و باز ماندن از سرعت، ناکامی هایی را به دنبال دارد که عواقب آن خستگی جسمی و روحی و عدم تحمل و صبوری در پذیرش وقایع و حوادثی است که خود حادثه آفرین دیگری می شوند.
در چنین شرایطی جامعه از تعادل خارج می شود و فاصله های طبقاتی علاوه بر بعد مالی بعد ناتوانی روحی را هم رقم می زنند.
ضعف و ناتوانی آموزش و پرورش در اعمال روش های نوین درسی و تربیتی، مدارس و دانشگاه ها را ناکارآمد می کند چنانکه بعد از فراغت از تحصیل دانش نیاموختگان تجربی را دچار یأس ناشی از رسیدن آرزوها می کند وقتی بازار و جامعه شغلی آنها را به کار نمی گیرد.
علف های هرز روئیده در مزرعه کسب و کار و زندگی چنان متنوع و عمیق ریشه اند که همانند سرطان، فساد و ناباوری را در اعماق روح و روان آدم های مستعد ریشه می دوانند.
بی توجهی نظام های حکومتی و کارگزاران دولتی به پالایش روش های سنتی تربیت و عدم اختصاص بودجه کافی برای آموزش و پرورش تجربی، عوارضی ایجاد می کند که حاصل آن نظام گسیختگی رفتاری است و عدم تقید و پذیرش عمل و باور به قوانین حافظ نظم.
تخلفات رانندگان، احتکار و گرانفروشی، کلاهبرداری و سرقت، رشوه گیری، تجاوز به حقوق مادی و معنوی دیگران، عدم رعایت نکات اخلاقی در تعاملات اجتماعی، حس بدبینی نسبت به عملکرد مدیران، تحمل سختی های زندان، ناتوانی در پاسخگویی به نیازهای خانواده و بسیار موارد تخلفات و جرائم دیگر جامعه را از سلامت انداخته و آسیب پذیر می کند به گونه ای که پیوسته نیروهای انتظامی را در موضع دفاع و تعقیب و گریز قرار می دهد و پرونده های مجرمین را متعدد و متنوع روانه دادگاه ها می نماید.
اگر آموزش و پرورش و مراکز و دانشگاه های آموزش عالی توانسته باشند به وظیفه خود عمل کنند و دولت ها بودجه کافی برای آموزش و تربیت مطلوب در اختیار آنان قرار دهند بالطبع جامعه شاهد کاهش شدید جرایم و تخلفات خواهد بود.
اما تا آن روز فاصله های زیادی داریم. زیرا فن آوری های جدید ارتباطی جرائم جدیدی را در کلاهبرداری، فساد اخلاقی، سرقت نقدینگی از حساب های بانکی مشتری ها برای خاطیبان تسهیل کرده است تا چه پیش آید.
والسلام

Comments are closed.