• print
سرمقاله “اسماعیل عسلی” ۱ اسفند ۱۴۰۰

سرمقاله “اسماعیل عسلی” ۱ اسفند ۱۴۰۰
تبیین یا توجیه

وقتی پای طرح برخی از آسیب های اجتماعی به سینما باز می شود این پرسش به ذهن خطور می کند که بازخورد تولید فیلم هایی از این دست چه خواهد بود ؟ فیلمنامه نویس ها و کارگردان ها و حتی برخی از بازیگران وظیفه ی ذاتی خود می دانند که به موضوعات مبتلابه جامعه ورود کنند ؛هرچند ملاحظاتی که در کم و کیف نمایاندن چنین آسیب هایی مورد توجه قرار می گیرد ، جای خود دارد اما اکران فیلم هایی که به تحلیل زیرپوستی معضلات اجتماعی می پردازد با واکنش های متعددی در جامعه ی در حال گذار ما روبرو می شود . چربش قابل ملاحظه رسالت تبلیغاتی صدا و سیما در راستای هنجارمند توصیف کردن جامعه در مقایسه با سینما قابل انکار نیست لذا نباید چشمداشت واحدی از سینما و صدا و سیما از این منظر داشته باشیم . آثار سینمایی برای جلب و جذب مخاطب نیازمند هم عنانی با واقعیت های بیرونی هر چند هم تلخ و گزنده باشد ، هستند .
سینماگران در جریان رونمایی از مشکلات اجتماعی نیم نگاهی هم به ظرایف واستانداردهای هنری در نحوه پرداختن به موضوعات انسانی دارند لذا درانتخاب شخصیت ها به گونه ای عمل می کنند که مردم در چارچوب یک داستان در جریان آسیب های اجتماعی قرار گیرند اما از آنجایی که فعالیت در همین حد هم به منزله صحه گذاشتن بر وجود برخی ناهنجاری ها در جامعه ای است که بیش از چهار دهه شاهد تبلیغات گوناگون پیرامون ارزش های معنوی بوده ، حساسیت برانگیزی آن قابل کتمان نیست . اصولا سینما به گونه ای به سراغ برخی موضوعات می رود که مردم از موضع انکار با آن برخورد نکنند . کسانی که به سینما می روند و به تماشای فیلمی می نشینند که در جریان آن عده ای با تشکیل باندهای مخوف مبادرت به رواج فساد جنسی ، فساد اقتصادی و عدول از چارچوب های اخلاقی می کنند قبل از دیدن فیلم بارها از طریق صفحه حوادث روزنامه ها در جریان مفاسدی از این دست قرار گرفته اند . یک اثر سینمایی خصوصا زمانی که در آن به معضلات اجتماعی پرداخته می شود نیازمند جراحی مشکلات توام با قدرت برانگیختگی در مردم برای اصلاح رفتارشان است اما این که چگونه می توان در قالب هنر کاستی های اخلاقی را بدون ایجاد حساسیت زیر ذره بین برد ، جای بحث فراوان دارد .
سینما نگاه عریان تری به مسایل اجتماعی دارد به همین دلیل دیالگ ها به محاورات روزمره نزدیکی بیشتری دارند . یک فیلمنامه نویس وقتی می بیند جوانان از یک سو تحت فشار غرایز جنسی قرار دارند و از سوی دیگر با توجه به سبک زندگی رایج شده و مشکلات معیشتی قادر به تشکیل خانواده نیستند و ممکن است به اباحه گری روی خوش نشان دهند ، ناگزیر به طرح آن برای اعلام هشدار است. ورود به چنین موضوعاتی در سینما بسته به این که نویسنده و کارگردان به دنبال معرفی مقصر باشند یا این که بخواهند واقعیتی غیرقابل انکار را بدون هیچ گونه داوری به نمایش بگذارند و نتیجه گیری را به مخاطبان واگذار کنند با واکنش های گوناگونی مواجه می شود . تردیدی نیست که ما در جامعه ای زندگی می کنیم که بین سنت و مدرنیته دست و پا می زند و جوانان ما از آمادگی بالایی برای تاسی به الگوهای سنتی برخوردار نیستند چرا که به موازات نابسامانی های معیشتی در معرض هجوم فرهنگی نیز هستند . زمانی بود که عروس حاضر بود در خانه پدر همسرش و در کنار مادر شوهر سال های اولیه زندگی را سپری کند و منتظر گشایش های اقتصادی و معیشتی برای کسب استقلال به صورت تدریجی باشد . اما اکنون اکثریت قریب به اتفاق دختران و حتی پسران زیر بار چنین چیزی نمی روند و پسران پا به سن ازدواج گذاشته نیز توان خرید خانه ندارند . نتیجه ی چنین وضعیتی می تواند رویکرد به اباحه گری باشد که سالهاست غرب با آن دست به گریبان است ولی چون با ارزش ها و سنت های نهادینه شده در جامعه ما همخوانی ندارد چنین رویکردی به صورت زیر پوستی دنبال می شود لذا دختران و پسرانی که تن به اباحه گری می دهند تمایلی به علنی کردن آن ندارند . ولی علنی نبودن یک واقعیت به معنی انکار آن نیست . ضمن این که مهر تایید زدن بر رواج چنین مسئله ای نیز به منزله ی ترویج آن نخواهد بود . گاهی یک نویسنده و کارگردان تلاش می کند با به نمایش گذاشتن مظلومیت جوانان گرفتار شده در چنین راه پرآسیبی ، توجه صاحبنظران علوم اجتماعی و مسئولین را به این مهم جلب کند . طبیعتا در این میان ممکن است تلقی مخاطبان چنین فیلمی این باشد که نویسنده و کارگردان به دنبال عادی جلوه دادن و تبلیغ پدیده هایی از این دست است .
در بحث وجود بیماری های مقاربتی نظیر ایدز که سر در آبشخور انحرافات جنسی دارد نیز ابتدا کسانی از موضع انکار با آن برخورد کردند ولی به تدریج با بالارفتن آمار مبتلایان تمهیداتی در جهت مقابله با آن و اقدامات پیشگیرانه اتخاذ گردید که در واقع به منزله پذیرش چنین واقعیتی بود .
مسئله ی مهمی که شاید تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته این است که وقتی مشکلاتی از قبیل بیکاری و بالارفتن سن ازدواج و تغییر سبک زندگی دست به دست هم می دهند ، خروجی آن چیزی بهتر از آنچه شاهد آن هستیم نخواهد بود .
رویکرد به دیالگ محوری در سینمای پس از انقلاب به دنبال محدودیت های تصویری برای ورود به موضوعات اخلاقی ، نیازمند مهندسی گفت و گوی شخصیت ها توسط فیلمنامه نویس است . در جریان رد و بدل شدن دیالگ هایی که در یک فیلم بر زبان بازیگران جاری می گردد ، چه بسا یک جوان در مقام دفاع از رفتار خود با منطقی که ممکن است مهر تایید مخاطبان را به دنبال داشته باشد ، حرفی بزند . در این میان بعید نیست این تلقی ایجاد شود که نویسنده و کارگردان به دنبال نهادینه کردن یک ناهنجاری هستند که البته چنین نیست ، نباید فراموش کرد که هنرمند واعظ نیست و کارگردان حتی اگر شخصیت دیگری را روبروی بازیگری قرار دهد که منطق او را تخطئه کند باز هم قادر به سمت دهی به داوری مخاطب به نفع ارزش های اخلاقی آن گونه که انتظار می رود ، نخواهد بود ! ما گاهی چون می خواهیم وانمود کنیم که همه چیز خوب است و تبلیغات پرهزینه و عملکردها نتیجه بخش بوده حتی حاضر به شنیدن آمارهایی که خلاف چنین چیزی را گوشزد می کند نیستیم . این روزها حتی برخی از کتاب های داستانی که اجازه انتشار می گیرند نیز به واقعیت های تلخ اجتماعی اشاره هایی عریان و غیرمتکلفانه و در مواردی زیرپوستی دارند. اصولا ما تا زمانی که بر وجود یک معضل اجتماعی مهر تایید نزنیم نمی توانیم پیگیر مقابله با آن توسط مسئولین و دست اندرکاران امور جوانان باشیم . همواره بین تبیین یک ناهنجاری اجتماعی و توجیه و دفاع از آن فاصله ای وجود دارد که در فیلمنامه ها باید مطمح نظر قرار گیرد ، لذا باید دید نویسنده و کارگردان به دنبال توجیه و دفاع از یک پدیده ی زشت هستند یا می خواهند با تلنگری بیدارکننده مردم و مسئولین را به چاره جویی وادارند . شاید اگر سینماگران اجازه داشتند پیش از فراگیری گسترده یک آسیب به طرح آن بپردازند ، کار به اینجا نمی کشید . هر چه هست داوری پیرامون آثار هنری آسان نیست .

Comments are closed.