یادداشت
محمد عسلی
یار دبستانی من
به بهانه برگزاری چهاردهمین نمایشگاه کتاب در شیراز
من بودم، اما نه صورت بود و نه کلام، آسمان و درخت و آب و جنگل کتاب من بودند و سنگ و چوب وسیله دفاع.
من بودم و ترس و اضطراب از ناتوانی در دفاع. مرا نه دندانی چون نیش درندگان بود و نه قدرتی چون دوندگی آهوان.
من بودم و سرما، بیآنکه بالاپوشی داشته باشم یا پوششی طبیعی چونان حیوانات و یا پَری برای پرواز همانند پرندگان.
من بودم و غار با جدالی سخت با وحش غارنشین و زنانی که قدرت دفاع، حتی از بچهها هم نداشتند.
اما، ما را امانتی بود در ترکیب استخوانی و در جمجمه انسانی که آن را قدرت اندیشه برای تغییر شرایط نام دادند، اندیشیدیم تا از آنچه در اطرافمان بود وسیله دفاعی بسازیم، همنوعانمان را برای ایجاد امنیت هماهنگ و همراه کنیم، با دشمنان بجنگیم، رابطه برقرار کنیم، خودمان و همراهانمان که جز صداهای نامفهومی که از گلوهایمان برمیخاست زبان آشنایی نداشتیم. (ادامه…)
- چهارشنبه ۴ آذر ۱۳۹۴
- سرمقاله