سرمقاله
محمد عسلی
چرا پلاسکو در آتش سوخت
می¬گویند: حادثه خبر نمی¬کند و همیشه قبل از آنکه فکر کنی اتفاق می¬افتد. اما در عصری که دانش و فناوری¬های شگرف راه آسمان¬ها را گشوده و مردمان لحظه به لحظه از چیستی و چرایی امور آگاه می¬شوند و آب را هم با فلسفه می¬نوشند می¬توان گفت که گاه حادثه خیلی پیش از آنکه اتفاق می¬افتد خبر می¬کند.
آتشی که به جان پلاسکو افتاد همان آتش جهلی است که در موارد دیگر بارها به جان ما افتاده است؛ آتش بی¬خیالی¬ها، آتش سهل¬انگاری¬ها، آتش گریز از هشدارها، آتش ناشنیده¬ها مثل تصادفات مکرر اتومبیل¬ها که در طول سال صدها کشته و مجروح و خسارت دیده را روی دست ما می¬گذارد.
و متأسفانه تساهل و تسامح مسئولین هم در مقابل بی¬خیالی¬های افراد خود قضیه دیگری است. به عنوان مثال؛ همان¬گونه که اتومبیل¬های بدون کارت معاینه فنی در جلوی چشم پلیس عبور و مرور می¬کنند عدم رعایت ایمن¬سازی ساختمان¬ها هم علیرغم تذکرات کتبی و شفاهی مسئولین عادت شده است.
ساختمان پلاسکو تنها آتش¬سوزی عظیمی نبوده که در دنیا اتفاق افتاده و آخرین آن هم نخواهد بود. چرا نباید از این وقایع و حوادث تلخ درس بگیریم. پلاسکو قبل از انقلاب هم آتش گرفته بود.
عملی شدن قوانین و مقررات ایمن کننده مانند تیغ جراح است که گر چه درد دارد و بی-رحمانه گوشت و پوست را می¬درد اما بدن و اعضای آن را از آسیب جدی محفوظ نگه می¬دارد. اگر اخطارهای زیادی به کسبه ساختمان پلاسکو و یا هیأت مدیره آن داده شده و آنها از کنار آن بی¬تفاوت گذشته¬اند راهکار جدی آن است که موانعی ایجاد نمایند تا کسبه محل را ترک کنند و یا به صورت گروهی نسبت به ایمن¬سازی و رفع معضلات احتمالی اقدام نمایند. (ادامه…)