به جای یادداشت سردبیر
اسماعیل عسلی
تقدیم به مادران شهدای گمنام
به استخوان شهیدت قسم، دلم تنگ است
ز عرش قلب تو تا ما هزار فرسنگ است
هنوز چشم به راهی، هنوز گوش به زنگ
درون سینه ی تنگت هنوز هم جنگ است
به قامتی که کمان کرده ای به سوگ بناز
که تیر آه تو با تیر چرخ همرنگ است
دخیل بسته نگاهم، ضریح دست تو را
که از هجوم ملخ واره ها پرآژنگ است
تو پاکباز و زلالی، برندگان مرداب
درون سینه ی آنها خدایی از سنگ است
به رود رود تو دریا شدند و می رقصند
بسوز، سوز تو با سازشان خوش آهنگ است
به آتش دل زارت که باد قاصد اوست
که خاک پای شما آبروی فرهنگ است
به راه شب که غزال نگاه می لغزد
چراغ همت ما شو که پایمان لنگ است