سرمقاله
محمد عسلی
بعد از عاشورا
بعد از عاشورا فقط یک پیام مانده است؛ «آنان که رفتند کاری حسینی کردند؛ اینان که ماندهاند باید کاری زینبی کنند و گرنه…»(۱)
به راستی امام حسین (ع) که بود؟ چه کرد؟ و چرا بدانگونه شهید شد؟ آثار آن شهادتها چه پیامدهایی به دنبال داشت؟ نادمان چه کسانیاند؟ وظیفه شیعیان در این برهه از زمان چیست؟ اگر امروز امام حسین (ع) میبود، چه میکرد؟ چه میگفت و به کدام جنگ میرفت؟
بعد از عاشورا، بعد از سوگواریها، بعد از سینه زدنها و شیون کردنها و بعد از آه و نالهها و نذری دادنها، چه باید کرد؟
حالا چقدر حسینی شدهایم؟ عطر کلاممان چقدر بوی عطر کربلاییها میدهد؟ آزادی را چگونه پاس میداریم؟ شجاعت را چگونه تعریف میکنیم؟ دوستی و وفاداری و همراهی و همدلی را با چه زبان و بیانی توصیف میکنیم؟ امام حسین (ع) را چگونه شخصیتی شناختهایم؟ چه عهد و پیمانی با شهدای کربلا بستهایم؟
پاسخ به این سؤالات چندان مشکل نیست اگر صادق باشیم! به روش شهدای کربلا چه جوانهایی که به عرصههای نبرد حق علیه باطل فرستادیم و چه آدمهای صادقی که دیدیم و شنیدیم، اما نامردیها و نامردمیها هم بسیار دیدهایم.
کجاست عرصهای که حماسه حسینیان را به چشم جهانیان کشید و ملتهای خوابزده را بیدار کرد؟ اگر خود از خواب غفلت برخاستهایم.
و اما بعد: (ادامه…)
- پنج شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۵
- سرمقاله