نزدیکتر از همه به مردم
کار در رسانه را می توان به کار در اورژانس و بیمارستان و کوره پزخانه و معدن تشبیه کرد. روزانه هزار خبر چاق و لاغر آمیخته به اغراق و دروغ و گمانه زنی و تفسیر و تحلیل های جانبدارانه به گوش و چشمت می خورد که هر کدام به اندازه ی انفجار یک بمب صوتی ایجاد استرس می کند. روزنامه نگاران هم مثل خبرگزاری ها به گونه ای خبر را دروازه بانی می کنند و برای گزینش و بهره گیری از آنها منافع ملی و دانش خود و سلیقه ی مخاطبان خود را در نظر می گیرند. اگرچه دروازه بانی خبر در خوش بینانه ترین حالت بیشتر با هدف ایجاد امنیت روانی برای مخاطب دنبال می شود اما دبیران سرویس و کسانی که از دور و نزدیک دستی بر آتش خبرها دارند، از فشارهای درونی که ریشه در فهم و درک واقع بینانه از رویدادها دارد در امان نیستند. اصولاً تفاوت زیادی وجود دارد بین کسی که خبر یک تصادف را می خواند تا کسی که آن را می بیند و در جریان جزئیات آن قرار می گیرد و گاه تا اتاق عمل هم مجروح را دنبال می کند. خبرنگاران، عکاسان و دبیران سرویس که بدنه ی اجرایی و عملیاتی تمامی رسانه ها را تشکیل می دهند، دائماً در معرض ترکش حوادث و موج انفجار اظهار نظرهای غیرکارشناسانه هستند که در چند متری آنها صورت می گیرد. دست آخر هم با کوله باری از خاطرات عجیب و غریب به خانه می روند و حسرت به دل می مانند که نمی توانند بخش اعظمی از دیده ها و شنیده های خود را برای مردم که جای خود دارد، حتی برای اعضای خانواده خود تعریف کنند. چرا که این کار به زعم آنها منجر به اشاعه ی افسردگی و به منزله ی پرواز دادن پرندگان در آسمانی خالی از هوایی برای تنفس است. (ادامه…)
- سه شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۵
- سرمقاله