نزدیکتر از همه به مردم
کار در رسانه را می  توان به کار در اورژانس و بیمارستان و کوره پزخانه و معدن تشبیه کرد. روزانه هزار خبر چاق و لاغر آمیخته به اغراق و دروغ و گمانه   زنی و تفسیر و تحلیل  های جانبدارانه به گوش و چشمت می  خورد که هر کدام به اندازه  ی انفجار  یک بمب صوتی ایجاد استرس می  کند. روزنامه نگاران هم مثل خبرگزاری  ها به گونه ای خبر را دروازه بانی می  کنند و برای گزینش و بهره گیری از آنها منافع ملی و دانش خود و سلیقه  ی مخاطبان خود را در نظر می  گیرند. اگرچه دروازه بانی خبر در خوش بینانه ترین حالت بیشتر با هدف ایجاد امنیت روانی برای مخاطب دنبال می  شود اما دبیران سرویس و کسانی که از دور و نزدیک دستی بر آتش خبرها دارند، از فشارهای درونی که ریشه در فهم و درک واقع بینانه از رویدادها دارد در امان نیستند. اصولاً تفاوت زیادی وجود دارد بین کسی که خبر  یک تصادف را می  خواند تا کسی که آن را می  بیند و در جریان جزئیات آن قرار می  گیرد و گاه تا اتاق عمل هم مجروح را دنبال می  کند. خبرنگاران، عکاسان و دبیران سرویس که بدنه  ی اجرایی و عملیاتی تمامی  رسانه  ها را تشکیل می  دهند، دائماً در معرض ترکش حوادث و موج انفجار اظهار نظرهای غیرکارشناسانه هستند که در چند متری آنها صورت می  گیرد. دست آخر هم با کوله باری از خاطرات عجیب و غریب به خانه می  روند و حسرت به دل می  مانند که نمی  توانند بخش اعظمی  از دیده  ها و شنیده  های خود را برای مردم که جای خود دارد، حتی برای اعضای خانواده خود تعریف کنند. چرا که این کار به زعم آنها منجر به اشاعه  ی افسردگی و به منزله  ی پرواز دادن پرندگان در آسمانی خالی از هوایی برای تنفس است. (ادامه…)