سرمقاله
محمد عسلی
آتش جهل بهانه می¬طلبد
زندگی در آپارتمان¬هایی که آسمان آنها بتنی و دریچه¬هایی که چشم¬انداز بیرونی را تنها تا نیمه قابل رؤیت کرده¬اند و صدای طبیعی حرکت رشد کودکانی که به بهانه مزاحمت برای همسایه زندانی¬اند و پاهای دربندی که برای دویدن منع شده¬اند تا مبادا صدا و لرزشی برای طبقات پایینی ایجاد کنند برای کودکان و حتی بزرگان هم محرومیتی است از طبیعی¬ترین واکنش¬های عادی زندگی.
این ممنوعیت¬ها و محرومیت¬ها به صورت فشاری سهمگین و سنگین روی روان، تن و انرژی¬هایی که می¬باید بموقع آزاد شوند چونان فنری فشرده شده آماده رهایی¬اند که اگر بهانه¬ای یا موقعیتی پیش آید، خطرساز در جهش و پرواز می¬شوند و به زعم خود چه مناسبتی بهتر از چهارشنبه سوری که سالیانی است برای کسانی حتی بی¬گناه که عابر خیابان یا پیاده¬روها هستند ضرر جانی و روانی به دنبال داشته و سوداگری و کاسبی با مواد محترقه خرابی و کشتار زایدالوصفی را به بار آورده و می¬آورد.
و اما بعد:
بعضی از تحلیلگران سیاسی فرصت¬طلب در چند سال گذشته صدای ترقه¬ها را در آسمان شهرهای ایران که در هم می¬پیچیدند به صدای اعتراض به وضعیت موجود تعبیر و تحلیل کردند که واقع قضایا این نبود.
بلکه ایجاد فرصتی بود برای رهاسازی انرژی فشرده شده کودکان و جوانانی که از محرومیت مکانی و ممنوعیت واکنش¬های طبیعی در رنجند.
زیرا کودک ۶ ساله¬ای که دور از چشم والدین مبادرت به خرید ترقه می¬کند تا با صدایش نمایشی از حضور خود داشته باشد و شیطنت¬هایش را به نمایش گذارد از سیاست چیزی نمی¬داند هر چند حرکت¬های ایذایی بعضی¬ها نوعاً می¬تواند جنبه اعتراضی هم داشته باشد. سؤال این است؟ اعتراض به چی، کی و کجا و یا چرا؟ (ادامه…)
- سه شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۵
- سرمقاله