سرمقاله
محمد عسلی
بعد از باران
وقتی هوا مسیح¬نفس و باد نافه¬گشا می¬شود و با سبزی درختان پرندگان خوشخوان به خروش درمی¬آیند همه نگاه¬ها از آسمان به زمین دوخته می¬شود غافل از آنکه هر آنچه بدین جذابیت و زیبایی در زمین پدیدار می¬شود هدیه آسمان است. آسمانی که ابرهای مهاجر را بر بال باد پرواز می¬دهد تا بر سر زمین¬های خشک و لم¬یزرع ببارند و بار دیگر عشق محرکی برای ظهور بیابد.
گویی در حکمت متعالی خداوند روندی قانونمند چنان حاکم است که هر چیز بر جای خودش عدالت را معنی می¬کند و هر آنچه بی¬عدالتی است زاینده دست بشر است. بشری که لجام گسیخته اراده آزاد را به نیتی کال و ناخوشایند فرا می¬خواند و جز بی¬نظمی و عناد با طبیعت کاری از پیش نمی¬برد.
و اما بعد:
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ لاله می¬رویاند و در شوره¬زار خس پدید می¬آورد چون خلایق هر چه لایق.
ای کاش وقتی باران می¬بارد کویر نباشیم تا از این رحمت ما را نصیبی باشد. (ادامه…)
- سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۷
- سرمقاله