سرمقاله
اسماعیل عسلی- سردبیر
اعتلای ایران
از جمله صحنه‌های تأسف‌برانگیز و رقت‌باری که در محاکم ویژه رسیدگی به تخلفات اقتصادی به چشم می‌آید و گاه از طریق رسانه‌ها بازتاب پیدا می‌کند و مردم را به خشم می‌آورد، نگاه طلبکارانه و از بالا به پایین آقازاده‌ها و بعضاً خانم‌زاده‌های ویژه‌خواری است که ظرف چند سال گذشته به منفورترین طبقه‌ی اجتماعی تبدیل شده‌اند و به همان نسبت از نفوذ و اعتبار اجتماعی والدین خود کاسته‌اند. گویا هنوز به این لوس پرورده شده‌ها تفهیم نشده که فرزند فلان یا بهمان بودن برای یک غارتگر بیت‌المال نه تنها دستاویزی برای رهایی از مجازات نیست بلکه موجب شرمساری و خفت برای کسی است که مانع از دست‌اندازی فرزندش به بیت‌المال نشده و در مواردی حتی با سکوت و چشم‌پوشی از لغزش‌های دردانه‌اش به رفتار متجاسرانه‌ی او دامن زده است.
این جور آدم‌ها که تماس آهن گداخته شده در آتش را با دست دراز شده‌ی خود احساس نکرده و از پدر خود تودهنی نخورده‌اند طبیعی است که بخواهند از نسبت خانوادگی و خویشاوندی نردبانی برای بالا رفتن از دیوار بیت‌المال بسازند.
در آموزه‌های اسلامی و خصوصاً قرآن که در جامعه‌ی بیمار ما بسیار غریب و مهجور است، نه تنها هیچ نشانه‌ای که بر اساس آن بتوان نسبت خانوادگی را امتیاز تلقی کرد دیده نمی‌شود بلکه به شخصیت‌های منفوری برمی‌خوریم که از فرصت خویشاوندی با انبیاء بهره‌ای نبرده و به دلیل عملکرد در خور نکوهش خود، طرد شده‌اند. پسر نوح، همسر لوط ، پدر ابراهیم و عموی پیامبر از این جمله‌اند. حتی زمانی که حضرت ابراهیم از خداوند می‌خواهد که پیشوایی مردم را در ذریه‌اش تداوم بخشد پاسخ می‌شنود که عهد و پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد. یعنی ارزش‌ها ژنتیکی نیست، به همین دلیل نسبت داشتن با پیامبر نیز فی نفسه امتیاز تلقی نمی‌شود چه رسد به خویشاوندی با یک مسئول در معرض خطا و لغزش که وظیفه‌اش خدمتگزاری به مردم است. (ادامه…)